5.قفلِ قلم :: نوار مغزی یک زندگی

دیگه مثل قبل حس و حال نوشتن ندارم...نمیدونم چرا....فقط میدونم ذوق نوشتنم کور شده انگار...به اینجا عادت کردم به پنل مدریتش به فضاش..وب جدیدمم دوست دارم...اما...قلمم قفل کرده...روحم قفل کرده....حتی دیگه مثل قبل دستم به نوشتن روزمرگی هامم نمیره....فقط کتاب میخونم این روزا...

گاهی دلم برای خودم میسوزه ...میرم جلوی آینه به خودم نگاه میکنم و میگم:بمیرم برات...پشت بندش میگم: اما قبول کن تقصیر خودته.

+شبای قدر رو دوست دارم ...

۲ ۰
۹۴/۰۴/۱۵

سوفی ...

در گلوی من ابر کوچکی ست

نظرات (۷)

۱۶ تیر ۹۴ ، ۱۲:۵۷

Ane sherly

باز ازهمه تلختراینه که همه اتفاقابرای تو بیفته درصورتی که تومتهم نیستی

پاسخ:
دقیقا :/

۱۶ تیر ۹۴ ، ۱۲:۳۶

مریم

برو جلو آینه
لپ خودت و بکش ( اگه نداری تصور کن خو!)
بگو نبینم نخندی ها!

پاسخ:
یعنی روش شادسازیت تو حلقم خخخخ

۱۶ تیر ۹۴ ، ۰۰:۲۴

البالو

سلام عشقولی من!:*:*
تقصیر من هم هست که دوست خوبی برات نبودم و نتونستم حالت رو خوب کنم که هیچ تازه بدتر هم کردم حالت رو!!

معذرت میخوام!!
البته اینم یه دوره ایه... میگذره :)

پاسخ:
سلام گوگوری

وا؟؟؟تو که حال منو بدنکردی تازه وقتی باهات میحرفم کیفور میشم ..فوبیای حال بدکنی یا دوست بد بودن داری عایا؟؟؟بخدا بی تعارف تو دوسته خوبی بودی و هستی

دیگه اینجوری نحرف ...دهععععع ..دوستا اگه باهم دردودل نکنن که به درد نمیخورن تو هم اگه فقط بخوای از شادیهات بگی غماتو نگی که نشون میده دوسته خوبی نیستم برات

اصلا همین که دردل میکنی غماتم یه وقتا میگی خودش یعنی منو دوستت به حساب میاری این خودش حس خوبیه

قربونت برم عزیزم

۱۵ تیر ۹۴ ، ۲۳:۴۵

ژوکر تنها

من که هنوز به اینا عادت نکردم. خوف بَرَم داشته. اصن یه جوریه. قبلا با گوشیم پست میذاشتم اینجا محیطش یجوریه که میترسم با گوشیم برم توش. آیکن من در حال جویدن ناخن

غصه نخور عزیزکم. همه ما درد داریم. بخند و از خنده بگو عزیز دلم

پاسخ:
وا؟؟خواهر خو یکم تمرین کنی خوفت میریزه منم دوسال پیش برا عجیب غریب بود دوس نداشتم اما بعد دیدم خیلی بهتر از جاهای دیگه ست فقط باید عادت کرد خخخ از چی میترسی آخه

اوهون میدونم همه درد دارن نمیخواستمم فضای وبم غم آلود شه ولی خب نوشتن حال ادمو بهتر میکنه

۱۵ تیر ۹۴ ، ۱۷:۴۸